خب مثل اینکه اصلا اون دختر تهرانی نبوده و حوالی همون سیرجان بوده. دختر و پسر مصاحبه دادند و از امثال من عذرخواهی کردند که خاطرمون مکدر شده. واقعا هم مکدر شده بود. حالم گرفته شد و درس خوندن پر. حالا معادله و اصل قضیه همونه. این جنایتی بود که یک پدر آینده مملکت انجام داد و یک حماقتی از طرف دختری که مادر آینده است. پدر و مادر! میدونی یعنی چی؟ یعنی یه کارخونه انسان سازی. کم هم نیستن امثال اینها. من یه قدم برمیدارم، با یکی حرف میزنم، آسه میرم آسه میام و هی مواظبم که من قراره در آینده مادر بشم. سعی میکنم یه رزومه خوب و پر و پیمونی را برای بچه هام، نوه هام، نتیجه هام به جا بذارم. این نسل جدیدای جفنگی چی با خودشون فکر میکنن؟


مشخصات

آخرین جستجو ها